راغب در مفردات گفته است:«الفوز الظفر بالخیر مع حصول السلامة: فوز به معنای تحقق پیروزی و موفقیت در کار خیر توأم با سلامت و ایمنی از آفات است.»( راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،ج۱،ص۳۸۷)
تاج العروس نیز در توضیح این واژه می گوید: «النَّجاةُ من الشَّرِّ، والظَّفرُ بِالْخَیرِ والأُمنیة:این کلمه در لغت به معنای نجات از شر و پیروزی به امنیت و خیر آمده است.»( زبیدی، مرتضی، تاج العروس، ج۱۵، ص ۲۷۳).
فائزین چه کسانی هستند؟
فائزین چه کسانی هستند؟ فائز به معنای سعادتمند است که به کسی گویند که خداوند او را به واسطه عمل به دستوراتش به رحمتش وارد کرده و از عذابش دور ساخته است چنانچه در قرآن میفرماید: ”قُلْ إِنِّیَ أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ”(انعام ،15) یعنی ”بگو که از عذاب روز عظیم (یعنی قیامت) میترسم که معصیت پروردگارم را انجام دهم”و در آیه بعد میفرماید:”مَّن یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِکَ الْفَوْزُ الْمُبِینُ”(انعام ،16)یعنی ”کسی که از عذاب روز قیامت در امان بماند و از او عذاب برداشته شودپس به تحقیق به رحمت الهی وارد شده است که این سعادتمندی آشکار است و آنان که از معصیت پروردگار خویش اجتناب میکنندیقیناً خداوند از آنان راضی است که این رضایت سرچشمه از رضایت مخلوق به قضا و قدر پروردگار است به طوری که خداوند در قرآن میفرماید:”خداوند از ایشان راضی است و آنان از خداوند راضی اند که این رستگاری و سعادتمندی بزرگ است” که ما نیز از خداوند میخواهیم در این روز ما را از کسانی قرار دهد که به فوز عظیم دست یافتهاند...
فوز در آیات
واژه فوز به معنای رستگاری در قرآن هم بصورت واحد «أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ»حشر/سوره۵۹، آیه۲۰.
و هم بصورت صفت و موصوف، به اوصافی مانند مبین، عظیم و کبیر توصیف شده است.
مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً» هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگارى و پیروزى عظیمى دست یافته است.
(احزاب/سوره۳۳، آیه۷۱.. )
مَنْ یُصْرَفْ عَنْهُ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْمُبین: آن کس که در آن روز، مجازات الهى به او نرسد، خداوند او را مشمول رحمتخویش ساخته؛ و این همان پیروزى آشکار است
انعام/سوره۶، آیه۱۶.
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبیر: و براى کسانى که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند، باغهایى از بهشت است که نهرها زیر درختانش جارى است؛ و این نجات و پیروزى بزرگ است
(بروج/سوره۸۵، آیه۱۱. )
فائز و پیروزمند واقعی کسی است که همزمان از دو ویژگی برخوردار باشد: ایمان و آیات قرآن بر اساس عمل صالح
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ...ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبیر»
(بروج/سوره۸۵، آیه۱۱. )
تعبیر به "عَمِلُوا الصَّالِحاتِ" (با توجه به اینکه صالحات جمع صالح است نشان مى دهد تنها یک یا چند عمل صالح کافى نیست، باید برنامه در همه جا بر محور عمل صالح دور زند. تعبیر به" ذلک" که در لغت عرب اشاره به دور است در این گونه مقامات بیانگر اهمیت و مقام است یعنی پیروزی و نجات و افتخارات آنها به قدری است که از دسترس فکر ما بیرون است. .
(مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۳۴۶).
شیخ طبرسی می فرماید: این که فوز به کبیر توصیف شده براى این است که نعمتهاى عمل کنندگان نسبت به آن کسى که عمل نکرده و بواسطه شفاعت وارد بهشت شده، بزرگ است، زیرا عاملین از احترام و بزرگ داشت و بزرگواری و کرامتهای مخصوص برخوردار هستند.
(طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۳۱۸)
مفسرین گفته اند چون موفقیت های دنیا و مافیها نسبت به فوز و رستگاری در قیامت و نجات از آتش جهنم بسیار ناچیز و پوچ می باشند،به همین علت خداوند رستگاری در قیامت را فوز کبیر توصیف می کند.«ذلک الفوز الکبیر إذ الدنیا وما فیها تصغر دونه»
بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، ج۵، ص۴۷۴) (
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، التفسیر الصافی، ج۵، ص۳۱۱)
الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون: آنها که ایمان آوردند و هجرت کردند، با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد کردند، مقامشان نزد خدا برتر است، و آنها پیروز رستگاراند.(توبه/سوره۹، آیه۲۰)
علامه در تفسیر این آیه می فرماید: این که مطلب را بصورت جمع آورد، و فرمود:" کسانى که ۰الذین۰براى این است که اشاره کند به اینکه ملاک فضیلت، وصف مذکور است، نه شخص معینى. آیه دلالت دارد بر اینکه عمل بدون ایمان فضیلتى نداشته و براى صاحبش نزد خدا باعث درجه اى نمى شود،چنانکه در بالا گذشت رسیدن به فوز با ایمان و عمل صالح محقق می شود و الا ایمان بدون عمل یا عمل بدون ایمان فضیلتی ندارد.
(طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۹، ص۲۷۳).
فوز در روایات
در در روایات، امام علی علیه سلام و شیعیان ایشان فائز و رستگاران در قیامت معرفی شده اند. در احادیث متعدد از رسول اکرم صل الله علیه و آله آمده است:«یا علی شیعتک هم الفائزون یوم القیامة: ای علی شیعیان تو رستگاران در روز قیامت هستند.»( مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۶۸، ص۷)( مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۴۰، ص۲۶) (مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۳۹، ص ۳۰۵)
از امام باقر ع نیز نقل شده که فرمودند: «...إن شیعتناهم الفائزون یوم القیامة: همانا شیعیان ما، رستگاران در روز قیامت هستند.» بنابراین رستگاران در روز قیامت کسانی هستند که ایمان و عمل صالح را از مسیر ولایت اهل بیت علیهم السلام تحصیل نمایند.
عوامل موفقیت
۱) اطاعت از فرمان الهی و رسولش
« مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزاً عَظِیماً وَ نَالَ ثَوَاباً جَزِیلًا وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ خَسِرَخُسْرَاناً مُبِیناً وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِیم»(کافی ج ۱)
در روایات و آیات اولین نکته و مهمترین عامل از اطاعت کردن خدا و رسولش عنوان شده است. یک مثال عامیانهای که همیشه شنیدهایم که میگویند فقط طرز رفتار کردن با یک وسیله برقی را کارخانهای که آن را تولید کرده، میداند. خرابی و نقص وسیله را هم فقط اوست که میتواند تشخیص و برطرف کند. حال انسان در بهبهههای زندگی گاهی شاد، گاهی غمگین است و حتی گاهی در زندگی به بن بست و پیچهایی میرسیم که واقعا نمیتوانیم آن برهه را به راحتی پشت سر بگذاریم. وقتی این عالم هستی به این عظمت را خداوند آفریده، فقط خود اوست که میداند که چطور باید عمل کرد که به سعادت و یا همان فوز عظیم رسید. ما در کشورهای غیر مسلمان که خدا را نشناختهاند این عقب افتادگی را به وضوح میتوانیم ببینید. آن هندوی گاو پرست که بخاطر تبرک شدن روی زمین دراز میکشد که گله گاوها از او عبور کند، یا آن موش پرستی که تا موش، آب و غذای او را به نجاست نکشاند لب به طعام نمیزند، همه و همه نتیجه بی خردی و عدم معرفت به خداوند است. آن خدایی که بهترین و مهربانترین بندهاش را به عنوان پیامبر خود معرفی کرده که ما را به بالاترین حد کمال برساند. و خود ایشان بزرگترین اسوه و الگو برای تمام بشریت است. چنانچه در قرآن کریم نیز، ایشان را به عنوان اسوه حسنه معرفی کرده است. حال کسی که خلاف فطرت خود به خداوند پشت میکند و زندگی مادی و حیوانی برای خود بر میگزیند تا حدی تنزل پیدا میکند که خداوند با تعبیر اینکه مثل حیوانات اند، بلکه حتی پایینتراند، از آنها یاد میکند. قطعا وقتی خلاف جهت رودخانه شنا کنی سختیهای زیادی هم در این راه میکشی و عذابی که میچشیم در برابر لذتی که گاه گاه میبریم، قطعا پرعظمتتر خواهد بود و خداوند تعبیر زیبای و ما اصبرهم علی النار در قرآن خود یاد میکند که با تعجب میفرماید که چقدر بر آتش، این افراد صبور هستند.
برای اطاعت از خدا و رسولش ابتدا باید خدا و حکمتهایش را شناخت و ایمان آورد. در این صورت است که در مسیر الهی که قدم بر میداریم به مقام مارأیت الا جمیلا میرسیم و نهایتش کمال و قرب است و کمترین پاداشش بهشت و خلود در آن است. چه بسا افرادی که معبود را شناختند در راه او عشق بازیهایی کردند و برای دیدار و ملاقات لحظه شماری کردند و جز نگاه و توجه معبود چیزی طلب نکردند. و چه خوش گفت: خوشا آنان که دائم در نمازاند. هیچ کس هم به معرفت الله نرسید مگر اینکه از وادی رحمت للعالمینی محبوب و رسول خداوند وارد شد و پلههای قرب به سوی او را یکی پس از دیگری طی کرد.
۲)ولایت امیر المومنین واولاده معصومین
« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فِی وَلَایَةِ عَلِیٍّ وَ وَلَایَةِ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً »(کافی ج۱)
چنانچه گذشت اطاعت از خدا و رسولش اولین گام برای موفقیت و رسیدن به فوز عظیم است. در روایت دیگر یک قید دیگر به آن اضافه شده و آن اینکه راه بعد از نبی به پایان نمیرسد و همچنن به قوت خود باقی است. خب ما نمیدانیم بعد از نبی از چه کسی اطاعت کنیم. مهمترین چیز در تشخیص حق از باطل قرار دادن یک شاخص است. همانطور که نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم به یکی از اصحابشان فرمودند: هرگاه بین حق و باطل مردد بودی، ببین ابوذر کجاست. آن شخص میگوید زمان سپری شد تا بعد از رحلت حضرت رسول خود را در میانهی جنگ صفین یافتم و متحیر بودم که حق کدام سو است؟! یک سو همسر نبی، سوی دیگر داماد و برادر و پسر عم نبی بود. یک سو سیف الله بود و سوی دیگر اسدالله بود. در این هنگام به یاد شاخصهای که حضرت رسول برایم قرار داده بود افتادم و خود را به ابوذر رساندم و پرسیدم حق کدام است؟ او که در کنار ولی خدا پا به رکاب بود به من گفت آن پرچمهای سیاهی که در مقابل از دشمن میبینی همان، پرچمهای سیاهی است که من در زمان حیات رسول خدا و در رکاب ایشان با آنها جنگیدم و شمشیر زدم.
البته این خود بی بصیرتی آن شخص را نشان میدهد که با وجود این همه تکرار و تاکید حضرت خاتم بر ولایت مولا علی و این همه آیات در شأن و مرتبهی حضرت علی، باز ایشان در پی شاخصهی دیگری بودند. مگر این سخنی نبی را بارها و بارها نشنیده ایم که حق با علی است، و علی با حق است.پس چطور میشود با وجود چنین چراغ روشنی کسی حق را گم کند؟!
اطاعت از ولی بعد از اطاعت خدا و رسول گرامی ایشان، یعنی گوش و چشممان بعد نبی باید به دهان ولی باشد. چطور یک عجم به نام سلمان فارسی به مقام منا اهل البیت رسید؟ به این داستان توجه کنید، روزی یکی از اصحاب در کوچههای مدینه رد پای یک نفر را تا منزل رسول خدا دید و با خود گفت حتما رسول اکرم یک مهمان دارند. وقتی بر پیامبر اعظم وارد شد دید که حضرت علی و سلمان در محضر رسول خدا نشستهاند. با تعجب پرسید که چرا پس فقط یک رد پا در کوچه بود؟! در این افکار بود که دید مولا علی و سلمان برخواستند و رفتند. خارج شد و آنها را زیر نظر گرفت و با کمال تعجب دید که سلمان دقیقا جا پای حضرت علی قرار میدهد و راه میرود. داستان را که برای حبیب خدا تعریف کرد، حضرت فرمودند: سلمان منا اهل البیت. اگر اینطور ما مطیع و راهبر ولایت باشیم ما هم قطعا به مقام منا اهل البیتی سلمان خواهیم رسید و این به عرب و عجمی بودنمان ارتباطی نخواهد داشت. ولی ما معمولا به این نکته که در حدیث نبوی آمده، توجه نمیکنیم که حضرت فرمودند که شباهت امام با کعبه در این است که مردم خود باید به سوی کعبه بیایند و به دور آن طواف کنند. ما گاهی اشتباهی انتظار داریم که امام سوی ما بیایند و مشکلات ما را رفع و رجوع کنند، شاید به خاطر همین است که تا به حال ظهور اینقدر طول کشیده. اگر ما واقعا خواهان ولی خدا در جمع و جامعهی خود باشیم باید ما به سوی ظهور و ولی خدا حرکتی کنیم. پس راه موفقیت بعد اطاعت از خدا و رسولش، ولایت اهل بیت ایشان است. یعنی مطیع محض بودن، یعنی حرکت ما به سوی ولی.
۳)اصلاح عمل روزانه
وَ قَالَ فَازَ مَنْ أَصْلَحَ عَمَلَ یَوْمِهِ وَ اسْتَدْرَکَ فَوَارِطَ أَمْسِهِ
امام علی علیه سلام حکمتی در نهج البلاغه فرمودند که غصه گذشته را نخور که گذشتهها گذشتهاند، نگران آینده هم نباش که هنوز نیامده است و امروزت را در یاب.
در احادیث وقتی دقت میکنیم میفمیم که اهل بیت خیلی به دریافتن زمان حال تأکید داشتند، چرا که وقتی ما به گذشته توجه داریم و اگر از عملکرمان رضایت نداشته باشیم قطعا دچار یاس میشویم و اگر در مورد آینده هم خیال پردازی کنیم که امید کاذب پیدا کرده موتور تلاشمان خاموش میشود و یا ممکن است ترس از آینده داشته باشیم و نگرانی و استرس ما را از حرکت و تلاش باز دارد.
پس مولا، اعتدال و تلاش را با جملهی (حال را در یاب) برای ما نقشهی راه قرار دادند. قطعا راز موفقیت هم عمل و تلاش است. چنانچه گفته شده؛ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد. این مفهوم در ایات قران هم آمده که میگوید: لیس الانسان ما سعی.
گاهی بعضی افراد با بیخردی اینطور عنوان میکنند که دین مانع پیشرفت ماست و غرب که پایبند دین نیست پیشرفت داشته ولی مسلمانان به خاطر عقایدشان رشتی ندارند. در حالی که باید گفت اگر مسلمان، مسلمان واقعی بود میدانست که هرگز اسلام تن پروری و تنبلی را نمیپذیرد بلکه به شدت مذمت هم میکند. در ثانی خداوند این نظام هستی را بر اساس علت و معلولی آفریده است یعنی هر کس زحمت بکشد قطعا نتیجه میبیند، خواه مسلمان باشد، خواه غیر مسلمان. نمیشود مسلمانی تنبلی کند وبخاطر اسلام سود کند و غیر مسلمان بخاطر دینش نتیجه زحمتش را نبیند.ولی اگر نیت خدایی باشد پاداش کار نیک در دو دنیا چند برابر خواهد بود.
4)غلبه بر غضب و شهوت
وَ قَالَ ع فَازَ بِالْفَضِیلَةِ مَنْ غَلَبَ غَضَبَهُ وَ مَلَکَ نَوَازِعَ شَهْوَتِه
عامل بعدی موفقیت که بسیار بسیار مهم بوده و در مرحلهی عمل اثر گذاری بسیار دارد، غلبه بر خشم و غضب، و شهوت میباشد.
بارها شنیدیم و در احادیث خواندیم که در عصبانیت تصمیم نگیرید، یا اینکه وقتی غضبناک شدید آب خنک بنوشید، محل را ترک کنید، اگر ایستادهاید بنشینید، اگر نشستهاید دراز بکشید و یا پند قدم راه بروید.
نمونهی بارز غلبه بر غضب مولای متقیان،آقا علی علیه السلام هستند. روزی که با عمرو ابن عبدوویه مبارزه کردند و آن دشمن پلید بر چهرهی مبارک حضرت آب دهان انداخت، با اینکه مولا بر سینهی او نشسته بود و با فشاری بر ذولفقارشان میتوانستند زمین را از حیث آن دشمن مکار خدا و اسلام پاک کنند، ولی حضرت بلند شدند و چند قدمی در میدان راه رفتند و بعد دوباره برگشته و کار آن کافر و دشمن خدا را یکسره کردند. وقتی حبیب خدا از او پرسید چرا همان موقع کار او را یکسره نکردی؟ در جواب عرض کردند من با آب دهانی که به صورتم ریخت، خشمگین شدم، بلند شدم و راه رفتم تا خشم شخصیام از بین برود و ضربهای که میزنم فقط برای رضای حق باشد، نه نفع شخصی و کینه و خشمم. که حبیب خدا ایشان را در آغوش میکشند و میبوسند و میفرمایند که علی با حق است و حق با علی است.
حضرت در این ماجرا اخلاص کامل را نشان میدهند. ایشان در تمام موارد برای ما الگو میباشند و ما همگی قوه و استعداد آن داریم که علی شویم و علی وار زندگی کنیم، که اگر این نبود الگو بودن حضرات معصومین بیمعنا بود.
در فلسفه از امام معصوم با عنوان، انسان کامل یاد شده است. عارفی میگفت بدبختی ما این است که انسان کامل را ندیده و درک نکردیم برای همین است که برای ظهور و فرجشان احساس نیاز نمیکنیم. در حالی که در احادیث داریم که دعا برای فرج زیاد کنید، که قبولی تمام دعاهایتان در اجابت دعای فرج است.
در مورد شهوت هم همین طور است. در احادیث داریم که پنج جای بدن انسان است که میدان جنگ با شیطان است؛ چشم، گوش، شکم، فرج، زبان. برای هر مورد این موارد اگر بخواهیم حرفی بزنیم،سخن به درازا میکشد. فقط همین کافی است که انسان بداند شهوت یعنی علاقهی شدیدی به چیزی که باعث ضایع شدن عقل میشود و امکان دخول و حتی خلود در جهنم برای انسان داشته باشد و اینها غیر از حبط اعمال نیکش و عذابهای لحظه به لحظهی در این دنیا برای به دست آوردن آن چیز و یا از دست دادن آن است. مثال مواضح آن زبیر یار با وفای مولایم علی است، او بخاطر علاقهاش به فرزند نحسش عبدالله و دنیا پرستی که به او چیره شده بود نه تنها از رکاب ولی خدا جدا شد بلکه بر امام زمان بر حقش تیغ کشید و به جنگ با او برخواست. یا داستان معروف عمر ابن سعد در کربلا که بخاطر دنیا پرستی و آرزوی ریاست ملک ری از روسیاهان تاریخ شد و تا ابد و دهر در آرزوی به دست آوردن آن سوخت و ناکام از دنیا رفت در حالی که دستانش به خون شریفترین انسانها آلوده بود. آیه قرآن میفرماید که؛«یاایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لااولادکم ان ذکر الله و من یفعل ذلک فاولائک هم الخسرون»(۹ منافقون) و از این دست آیات و روایات که بسیار است.
شهوت مال، اولاد، ریاست و قدرت، جنسی و جانی و غیره که اگر انسان در مقابل هر یک زانو خم کند، از پا خواهد افتاد و خسران دنیا و آخرت گریبان او را میگیرد، به خصوص اینکه در دورهی آخر الزمانی که ما هستیم همه چیز رنگ دیگری دارد و خوب به جای بد و بد به جای خوب تعریف میشود و گناهان، رنگارنگتر و متنوعتر شده است و تازه انسان معنای سخت دین داری در آخر الزمان را کمی حس میکند. اینکه میگویم کمی چون واقعا گاهی در تشخیص حق و باطل متحیر میشویم و سختی نگه داشتن آن گداختهی آهن در کف دست را با پوست و استخانمان درمییابیم. خدایا ما را از فتن آخرالزمان حفظ بفرما.
۵)تقوا و صبر
کَتَبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَى سَعْدٍ الْخَیْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ فِیهَا السَّلَامَةَ مِنَ التَّلَفِ وَ الْغَنِیمَةَ فِی الْمُنْقَلَبِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقِی بِالتَّقْوَى عَنِ الْعَبْدِ مَا عَزَبَ عَنْهُ عَقْلُهُ وَ یُجْلِی بِالتَّقْوَى عَنْهُ عَمَاهُ وَ جَهْلَهُ وَ بِالتَّقْوَى نَجَا نُوحٌ وَ مَنْ مَعَهُ فِی السَّفِینَةِ وَ صَالِحٌ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الصَّاعِقَةِ وَ بِالتَّقْوَى فَازَ الصَّابِرُونَ وَ نَجَتْ تِلْکَ الْعُصَبُ مِنَ الْمَهَالِکِ
در این نوشتهی از زبان ولی خدا عامل موفقیت تقوا و صبر عنوان شده است و تعبیر زیبای سفینه النجات بر این دو عامل مهم عنوان کردهاند. در مقابل هم عصیان را عامل هلاکت نامیدند.
برای تقوا معانی متفاوتی عنوان کردند، اینکه مثلا، همیشه خود را در معرض دوربینهای مخفی شبانه روزی خدا ببینید، یا اینکه تقوا یعنی مردی که لباس سپید بلند بر تن دارد و در بین خار و خاشاک میدود در حالی که ذرهای آلودگی یا خاری به لباس او نمینشیند.
تقوا یعنی راه راست، که با تمام سختیهای این مسیر به فکر دور زدن و میانبر نباشیم، یعنی برای مال اندوزی و رفاه به سوی رشوه و گران فروشی نرفتن، برای لذت بیشتر به سوی گناه و زنا و چشم چرانی نرفتن، برای ریاست و قدرت و ماندن در قدرت از زیرپا کردن محروم با دوز و کلک و نیرنگ استفاده نکردن و از این دست مثالها که همه آن را میدانیم.
گویند راه راست سختی بسیار دارد، در جواب میگوییم خداوند سختی راه راست را در دل آسانی قرار داده است و آسانی بیراهه را کوتاه و موقتی و مادام با ترس و عذاب.
پیشوای سخن، مولا علی علیه السلام میفرمایند که خدایا از گناهی که لذتش میرود و عذاب طولانیاش همچنان باقی است به تو پناه میبرم. وقتی امام معصوم از این گناهان زود گذر به خدا پناه میبرد آیا ما نیاز به پناهگاه خداوند نداریم.
در زمان حکومت معاویه به امام علی شکایت بردند که مولای ما، معاویه هربار با نیرنگی سربازان اسلام را دور زده و به عقب میراند. منظور آنها این بود که شما هم حیلهای بزنید که او بسیار زیرک است. حضرت در خطبهای از نهج البلاغه فرمودهاند که من از معاویه زیرکتر و باهوشتر ام ولی ایمان به خدا دست و پای مرا بسته. و زیرکی امام بر کسی پوشیده نبود و کسی نمیتواند بگوید که این حرف فقط یک ادعاست. در قضاوتها، و موارد مختلف حضرت خود را به خوبی معرفی کرده و جای شبههای نمانده است. این ایمان و تقوای قوی مولا بود که او را در تاریخ برای تمام جهانیان، اعم از مسلمان و غیر مسلمان جاودانه کرد. پیروان او هم همیشه به او اقتدا کرده و راه او را رفتن. مثلا در همین جنگ ایران و عراق وقتی فرماندها سخنرانی برای نیروهایشان داشتند این نکته را عنوان میکردند که ما چه کشته شویم و چه بکشیم،پیروز میدانیم چون راه ما راه علی و اولاد علی است. و چه جاهای سختی که رزمندگان بخاطر رضای خدا از خواست و رضای شخصی خود دست کشیدند و شاید گاهی دیر ولی بالاخره به هدف رسیدند.
این سیره و حکمت خداست که آخر راه راست را رستگاری قرار داده هرچند دیر و با سختی، و پایان بیراهه هر چند کوتاه و سریع باشد، سر شکستگی نهایی است و دراین باب داستانهای زیادی هم وجود دارد.
و اما صبر، در حدیثی از امام صادق علیه السلام داریم که شب اول قبر در موقع سوال و جواب صبر گوشهای میایستد تا نتیجهی اعمال شخص مشخص شود اگر کفهی گناهان بر ثوابها غالب شد، صبر پیش آمده و او را نجات میدهد.
در آخرین آیهی سورهی آل عمران خداوند به مومنین دستور میدهد که صبر کنید و به صبر دعوت کنید.
بزرگترین الگوی صبر هم که خداوند برای نمونه برای ما حضرات معصومین را قرار داده که صبر آقا و مولایمان علی و شیر دخترشان زینب سلام الله علیه گل سر سبد این عالم هستی است و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل..